برگ های پاییزی را میبینی؟ چه ساده نفس میدهند و میمیرند. رنگ عوض میکنند و از چشمان درخت می افتند و برای همیشه زیر قدم های رهگذران لگدمال میشوند. خوشحالم که میبینم؛رنگ عوض کردن عاقبتش چیست.
برگ های پاییزی صورت خزان را زیبا میکنند اما روحش را آزرده.
چگونه از چشمان درخت افتادند برگ هایی که روزی روح بخش زندگیش بودند.
ای خزان زیبا سلام. منم ملیکا. همان که سالها قلمم تنها تکیه گاه افکارم شده است. میشنوی صدایم را؟صدای قدم های زندگی را بر این برگ های خزانی چطور؟ آمده ام با دنیایی از حرف های ناگفته. و اینک آغازی دوباره
#melika
درباره این سایت